پیشینه خشونت خانوادگی
پیشینه خشونت خانوادگی
خشونت خانوادگی عمری به درازی خانواده دارد. در اولین خانواده بشری خشونت خانوادگی به اشکال مختلف آن بروز و ظهور پیدا کرد. در این خانواده که آدم و حوا به عنوان والدین شناخته میشوند و هابیل و قابیل به عنوان فرزندان، خشونت میان فرزندان رخ میدهد و قابیل، هابیل را میکشد:
«فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین؛ نفس سرکش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد. او را کشت و از زیانکاران شد.»
بر اساس آیات وحی خشونت خانوادگی در دیگر خانوادهها نیز ادامه یافت و برخی اعضای خانواده خشونت گرا و شماری دیگر قربانی خشونت شدند. در خانواده یعقوب (علیهالسّلام) شماری از فرزندان خشونت گرا هستند و بر برادر کوچک خویش خشونت میکنند. این گروه که در آغاز از بدترین شکل خشونت علیه برادر خویش سخن میگفتند، در نهایت با پیشنهاد یکی دیگر از برادران به افکندن یوسف در چاه رضایت دادند و برادر خویش را به چاه افکندند:
«اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضا یخل لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوما صالحین. قال قائل منهم لا تقتلوا یوسف و القوه فی غیابت الجب یلتقطه بعض السیارة ان کنتم فاعلین؛ یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دور دستی بیفکنید تا توجه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن (از گناه خود توبه میکنید؛ و) افراد صالحی خواهید بود! » یکی از آنها گفت: یوسف را نکشید! و اگر میخواهید کاری انجام دهید، او را در نهانگاه چاه بیفکنید، تا بعضی از قافلهها او را بگیرند.»
در قصه موسی (علیهالسّلام) نیز شکل خفیف تری از خشونت دیده میشود. حضرت موسی (علیهالسّلام) وقتی از میعادگاه بازگشت و امت خویش را گوساله پرست دید بر برادر خود خشم گرفت و سر او را با عصبانیت به سوی خویش کشاند:
«و لما رجع موسی الی قومه غضبان اسفا قال بئسما خلفتمونی من بعدی اعجلتم امر ربکم و القی الالواح و اخذ براس اخیه یجره الیه قال ابنام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الاعداء و لاتجعلنی مع القوم الظالمین؛ و هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشینانی برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید) آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او) عجله نمودید و (زود قضاوت کردید؟!) سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید؛ او گفت: فرزند مادرم این گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند، و نزدیک بود مرا بکشند؛ پس کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند! و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!»
در خانواده حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) وقتی هاجر بچه دار شد ساره بر ایشان خشونت کرد و خواهان هجرت او شد.