خشونت در خانواده در قرآن

خشونت خانوادگى از منظر قرآن کریم(۱)
حسادت،
باورهاى ناروا، مشکلات اقتصادى، بیمارى، بدآموزى، بدگمانى، کبر و خودبینى،
حب دنیا، شهوت، خستگى، از عوامل اصلى خشونت در آیات وحى معرفى شدهاند.
والدین در مدیریت خشم باید نیکو رفتارى کنند. روحیه اعضاى خانواده را
بشناسند، از قربانى خشونت حمایت کنند و با خشونتگر برخورد کنند و ایجاد
مهر و محبت در میان اعضاى خانواده نمایند.
تغییر وضعیت جسمى، سکوت، گوش دادن به سخنان خشونتگرا، توجه به آثار خشونت و
وضو گرفتن از راههاى کنترل خشم شناخته مىشود. از سویى دیگر حکومتها با
وضع برخى قوانین و مقررات مىتوانند در راستاى کنترل خشم قدم بردارند.
تعریف خشونت
صاحب نظران بسیارى خشونت را به تعریف نشستهاند. براى نمونه گلز و استراوس در تعریف خشونت مىگویند:
«خشونت رفتارى با قصد و نیت آشکار (یا رفتارى با قصد و نیت پوشیده اما قابل
درک) جهت وارد کردن آسیب بدنى به فرد دیگر است. این تعریف که تنها خشونت
بدنى را مد نظر قرار داده است از نگاه شمارى از صاحب نظران جامع نیست و
شایسته است تعریفى جامع براى خشونت آورده شد به این جهت مگارزى از خشونت به
عنوان شکل افراطى رفتار پرخاشگرانه نام مىبرد که احتمالاً باعث آسیب مشخص
به فرد قربانى مىشود».(۱)
در ماده اول قطعنامه مجمع عمومى سازمان ملل متحد درباره رفع خشونت علیه زنان مىخوانیم:
«اصطلاح خشونت علیه زنان به معناى هر عمل خشونتآمیزى مىباشد که مبتنى بر
اختلاف جنسیت بوده و منجر به صدمه یا رنج بدنى، جسمى، روحى براى زنان گردد و
یا احتمال منجر شدن به این آسیبها و رنجها وجود داشته باشد. از جمله
تهدید به این گونه اعمال، زورگویى، محروم سازى خود سرانه آزادى، خواه در
محیط عمومى روى بدهد خواه در زندگى خصوصى».(۲)
خشونت از دیدگاه روانشناسى یعنى ناتوانى در کنترل خشم و در کلىترین مفهوم
آن، حالتى است که فرد از نظر جسمى و روانى در حد تعادل قرار ندارد.
بنابراین تعادل عامل اصلى ضد خشونت و عامل سلامت است.
در نگاه گروهى دیگر خشم واکنشى هیجانى به منظور برقرارى تعادل است و از قوه
همواستازیس انسان نشأت مىگیرد. بر این اساس خشم نه مخرب خواهد بود و نه
سازنده
پیشینه خشونت خانوادگى
خشونت خانوادگى عمرى به درازى خانواده
دارد. در اولین خانواده بشرى خشونت خانوادگى به اشکال مختلف آن بروز و ظهور
پیدا کرد. در این خانواده که آدم و حوا به عنوان والدین شناخته مىشوند و
هابیل و قابیل به عنوان فرزندان، خشونت میان فرزندان رخ مىدهد و قابیل،
هابیل را مىکشد:
«فطوّعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین» (مائده/ ۳۰)
«نفس سرکش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد. او را کشت و از زیانکاران شد».
بر اساس آیات وحى خشونت خانوادگى در دیگر خانوادهها نیز ادامه یافت و برخى
اعضاى خانواده خشونت گرا و شمارى دیگر قربانى خشونت شدند. در خانواده
یعقوبعلیه السلام شمارى از فرزندان خشونت گرا هستند و بر برادر کوچک خویش
خشونت مىکنند. این گروه که در آغاز از بدترین شکل خشونت علیه برادر خویش
سخن مىگفتند، در نهایت با پیشنهاد یکى دیگر از برادران به افکندن یوسف در
چاه رضایت دادند و برادر خویش را به چاه افکندند:
«اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضاً یخل لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوماً
صالحین. قال قائل منهم لا تقتلوا یوسف و القوه فى غیابت الجبّ یلتقطه بعض
السّیاره إن کنتم فاعلین» (یوسف/ ۱۰-۹)
«یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دور دستى بیفکنید تا توجه پدر فقط به
شما باشد و بعد از آن از گناه خود توبه مىکنید؛ و افراد صالحى خواهید
بود!» یکى از آنها گفت: یوسف را نکشید! و اگر مىخواهید کارى انجام دهید،
او را در نهانگاه چاه بیفکنید، تا بعضى از قافلهها او را بگیرند».
در قصه موسىعلیه السلام نیز شکل خفیفترى از خشونت دیده مىشود. حضرت
موسىعلیه السلام وقتى از میعادگاه بازگشت و امت خویش را گوساله پرست دید
بر برادر خود خشم گرفت و سر او را با عصبانیت به سوى خویش کشاند:
«و لمّا رجع موسى إلى قومه غضبان اسفاً قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم
امر ربّکم و ألقى الالواح و اخذ براس اخیه یجرّه إلیه قال ابن امّ إنّ
القوم استضعفونى و کادوا یقتلوننى فلا تُشمت بى الاعداء و لاتجعلنى مع
القوم الظّالمین» (اعراف/ ۱۵۰)
«و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من
بد جانشینانى برایم بودید و آیین مرا ضایع کردید آیا در مورد فرمان
پروردگارتان و تمدید مدت میعاد او عجله نمودید و زود قضاوت کردید؟! سپس
الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت و با عصبانیت به سوى خود کشید؛ او
گفت: فرزند مادرم این گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند، و نزدیک
بود مرا بکشند؛ پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند! و مرا با گروه
ستمکاران قرار مده!» در خانواده حضرت ابراهیمعلیه السلام وقتى هاجر
بچهدار شد ساره بر ایشان خشونت کرد و خواهان هجرت او شد.
خشونت گرایان و قربانیان خشونت
خشونت بسته به نوع خانواده صورتهاى
گوناگونى مىیابد. هر چه خانواده بزرگتر باشد و از افراد بیشترى تشکیل شده
باشد، خشونت گرایان و قربانیان خشونت تنوع بیشترى مىیابند. براى نمونه در
یک خانواده گسترده افراد خشونت گرا بسیار بیشتر از دیگر اشکال خانواده است
چنان که قربانى خشونت در این نوع خانواده از دیگر انواع خانواده بیشتر است.
در خانواده گسترده پدربزرگ، مادر بزرگ، پدر، مادر، عمو، زن عمو، پسرعمو و
دختر عمو و … یا خشونت گرا هستند یا قربانى خشونت. بنابراین وجود افراد
بیشتر در یک خانواده تنوع خشونت خانوادگى را بیشتر مىکند. امّا در یک
خانواده هستهاى که از یک پدر و مادر و یک یا چند فرزند تشکیل مىشود خشونت
گرا و قربانى خشونت تنوع چندانى نخواهد داشت. در این خانواده خشونت گاه
میان والدین رخ مىدهد و گاه میان والدین و فرزندان و در مواردى میان
فرزندان.
خشونت والدین بر یکدیگر
در آیات وحى هر دو شکل خشونت والدین بر
یکدیگر وجود دارد. در خانواده نوح و لوط علیهما السلام زن خانواده خشونت
مىکند و در خانواده فرعون مرد خانواده خشونت گرا است. در خانواده لوط و
نوح علیهما السلام نوع خشونت روحى و روانى است و همسر نوح علیه السلام با
مجنون خواندن آن حضرت و همسر لوطعلیه السلام با خبر دادن آمدن مهمانان لوط
به قوم لوط همسران خویش را آزار مىدهند و در خانواده فرعون خشونت، جسمى و
روحى و روانى است و آسیه همسر فرعون قربانى هر دو شکل خشونت مىشود و در
عصر جاهلى برخى مردان بر زنان خانواده خویش خشونت داشتند به این امید که
ارث ایشان را در اختیار گیرند و قسمتى از مال ایشان را تصاحب کنند:
«ضرب اللَّه مثلاً للّذین کفروا أمرأت نوح و امرأت لوط کانتا تحت عبدین من
عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من اللَّه شیئاً» (تحریم/ ۱۰)
«خداوند براى کسانى که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است،
آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خیانت
کردند و ارتباط با این دو پیامبر سودى به حالشان نداشت».
«اذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتاً فى الجنّه و نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى
من القوم الظالمین»(تحریم/ ۱۱) «در آن هنگام که گفت: پروردگارا خانهاى
براى من نزد خودت در بهشت ساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از
گروه ستمگران رهایى بخش!»
فخر رازى در تفسیر آیه نخست مىنویسد:
«فامرأه نوح قالت قومه انّه لمجنون و امرأه لوط کانت تدل على نزول ضیف ابراهیم».(۳)
همو در تفسیر آیه دوم مىگوید:
«فرعون همسر خویش را از آن جهت که ایمان آورده بود شکنجه بسیار مىداد. از
ابوهریره روایت شده که فرعون او را به چهار میخ کشید و روبروى آفتاب قرار
داد و سنگى عظیم بر وى قرار داده بود».(۴)
خشونت والدین بر فرزندان
این شکل از خشونت در عصر جاهلى رواج بسیار داشت و والدین و به خصوص مرد خانواده بیشترین خشونت را علیه فرزندان خویش داشت.
فقر و تهیدستى عرب جاهلى وجدان و عواطف او را نسبت به فرزندان از میان
مىبرد و او که خویشتن را روزى دهنده فرزندان مىپنداشت و فرزند را عامل
فقر و نادارى مىشناخت با کشتن فرزندان گناهى عظیم انجام مىداد:
«و لا تقتلوا اولادکم خشیه إملاق نحن نرزقهم و ایّاکم و إنّ قتلهم کان خطأ
کبیرا»(اسراء/ ۳۱) «و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! ما آنها و شما را
روزى مىدهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگى است».
در عصر جاهلى پدران، خشونت اقتصادى بر دختران خویش داشتند و ایشان را سهمى
از ارث نمىدادند فخر رازى در تفسیر آیه شریفه «یوصیکم اللَّه فى اولادکم
للذّکر مثل حظّ الانثیین» (نساء /۱۱) مىنویسد:
«اعلم ان اهل الجاهلیه کانوا یتوارثون بشیئین: احدهما: النسب و الآخر
العهد، اما النسب فهم ما کانوا یورثون الصغار و لا الاناث»(۵) «بدان که عرب
در جاهلیت با دو عامل از همدیگر ارث مىبردند: یکى نسب و دیگر پیمان. امّا
در نسب کودکان و زنان را ارث نمىدادند».
خشونت فرزندان بر والدین
نشانههایى از وجود این نوع خشونت نیز در
آیات وحى دیده مىشود. براى نمونه در قصه نوحعلیه السلام فرزند آن حضرت بر
پدر خشونت روحى و روانى دارد، به پند و اندرز پدر وقعى نمىنهد و آن گاه
که حضرت نوحعلیه السلام به او مىگوید: «ارکب معنا» او در پاسخ پدر
مىگوید: «سآوى الى جبل یعصمنى من الماء» (هود/ ۴۳) و در قصه یعقوبعلیه
السلام نیز فرزندان پدر را گمراه مىخوانند و با افکندن حضرت یوسفعلیه
السلام به چاه بر پدر خویش خشونت مىکنند؛ به گونهاى که آن حضرت بینایى
خویش را از دست مىدهد و فرزندان نگران حال پدر مىشوند:
«و ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم. قالوا تاللَّه تفتئوا تذکر یوسف حتى تکون حرضاً او تکون من الهالکین» (یوسف/ ۸۵-۸۴)
«و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو مىبرد (و هرگز کفران
نمىکرد) گفتند: «به خدا تو آن قدر یاد یوسف مىکنى تا در آستانه مرگ
قرارگیرى، یا هلاک گردى!». «إنّ ابانا لفى ضلالٍ مبین» (یوسف/ ۸) «مسلماً
پدر ما در گمراهى آشکارى است».
خشونت فرزندان بر یکدیگر
این شکل از خشونت چنان که پیش از این گفته
آمد، در داستان آدمعلیه السلام و یوسفعلیه السلام رخ داده است. در
داستان آدمعلیه السلام، هابیل قربانى خشونت شد و برادرش قابیل بر او خشونت
کرد:
«فطّوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین»(مائده/ ۳۰) «نفس سرکش،
کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد؛ (سرانجام) او را کشت؛ و از
زیانکاران شد».
و در داستان یوسفعلیه السلام نیز گروهى از برادران بر یوسفعلیه السلام خشونت مىکنند و او را پس از اذیّت و آزار به چاه مىافکنند:
«فلمّا ذهبوا به و اجمعوا أن یجعلوه فى غیابت الجُبّ»(یوسف/ ۱۵) «هنگامى که
او را با خود بردند و تصمیم گرفتند وى را در مخفىگاه چاه قرار دهند».
۱. اعزازى، شهلا، زنان کتک خورده، اوّل، تهران، سالى، ۲۴/ ۱۳۸۰.
۲. همان.
۳. فخر رازى، الکبیر، سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ۵۰/۳۰.
۴. همان.
۵. همان، ۲۰۳/۹
منبع: سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی